سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/11/7 | 3:18 صبح | نویسنده : بامز

بامزی باید به خواب میرفت تا فردا صبح زود بتواند خود را به فیلمبرداری آخرین صحنه کارتون بامزی و پری دریایی برساند . دندانهایش را مسواک زد و نگاهی به آیینه انداخت تا اگر بازهم صورتش جوش زده است قبل از اینکه کارگردان از او ایراد بگیرد خودش آنرا از بین ببرد.

اما صورتش مثل همیشه خوب بود و از وقتی که او روزی 3 بار صورتش را با صابون پاک میکرد دیگر از جوش ها خبری نبود. به سمت تخت خوابش رفت و بعد از چند دقیقه پلک هایش را روی هم گذاشت و به خواب رفت. صبح زود از خواب بیدار شد و در حالیکه حسابی گرسنه بود راننده سرویس بدون اینکه در را زده باشد وارد خانه شد و بامزی را بدون کوچکترین اعتراضی بغل کرد  و با خود برد.

اما مثل همیشه او در جیب خود چند بیسکویت زله ای داشت چرا که اکثر مواقع این راننده بدون اینکه اجازه دهد او صبحانه خود را بخورد به زور اور ا به صحنه فیلمبرداری میبرد و از ان به بعد بامزی هیچوقت بدون بیسکویت لباس هایش را نمی پوشید.

در اتومبیل بودند اما راننده هر کار که میکرد اتومبیل روشن نمیشد و هر بار با یک صدای گوشخراش خاموش میشد. ناگهان بامزی از عقب اتومبیل صدایی شنید و در حالیکه راننده برای بررسی موتور از اتومبیل پیاده شده بود بامزی با تعجب به سمت عقب اتومبیل رفت و با دقت به صدا گوش داد. انگار کودکی در صندوق عقب بود که داشت نله میکرد و این باعث ناراحتی بامزی شد چرا که او دوست کودکان بود و فکر میکرد که راننده بد اخلاق کئدک خود را برای اینکه تنبه کند به درون صندوق عقب انداخته است.

قسمت اول داستان بامزی و تایتان ها در اینجا به انتها میرسد و تا هفته دیگر که قسمت دوم این داستان را برای شما مینویسم امید وارم در درسهایتان موفق باشید. دوستان خوبم، بدانید بامزی کودکانی را که توجهی به درسهایشان نمی کنند را دوست ندارد. پس درسهایتان را بخوانید چرا که بامزی قصد دارد به دانش آموزانی که در نمره هایشان از ترم قبلی تا کنون حداقل 3 نمره در درس ریاضی و 4 نمره در درس فارسی افزایش داشته باشند به قید قرعه جایزه بدهد.




  • دانلود فیلم
  • خرید vpn
  • ضایعات